0
![Not allowed!](images/buttons/down_dis.png)
![Not allowed!](images/buttons/up_dis.png)
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 338/2 Given: 150/0 |
یکی بر سر شاخ و بن می برید
خداوند بستان نظر کرد و دید
سعدی
من از فردای خود ترسی ندارم
که بر سینه نشانی از تو دارم
ولیکن گر تو خواهی من بسوزم
میان شعله هم پا می گذارم
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
دلم از غصه به جان آمد و جان
باز زندانی زندان تن است
بی گمان قصه ی جان کندن من
قصه ی عشق همان کوه کن است
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 338/2 Given: 150/0 |
تا توانی می تراش و می خراش
تا دم آخر دمی راحت مباش
من از فردای خود ترسی ندارم
که بر سینه نشانی از تو دارم
ولیکن گر تو خواهی من بسوزم
میان شعله هم پا می گذارم
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
شهرياري پر از اندوه ثریا هستم
شايد آخر سر پيري به نگارم برسم
استخوان سوز سياهي زمستان شدهام
بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 338/2 Given: 150/0 |
مقام غوانی گرفته نوایح
بساط عنادل سپرده عناکب
منوچهری
من از فردای خود ترسی ندارم
که بر سینه نشانی از تو دارم
ولیکن گر تو خواهی من بسوزم
میان شعله هم پا می گذارم
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
بر من خسته، که رنجور توام
گر نمیگویی دعا، نفرین مکن
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 338/2 Given: 150/0 |
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
من از فردای خود ترسی ندارم
که بر سینه نشانی از تو دارم
ولیکن گر تو خواهی من بسوزم
میان شعله هم پا می گذارم
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ مي آید
به آه عشق کاری برتر از اعجاز عیسا کن
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 338/2 Given: 150/0 |
نماز بی ولایت بی نمازی است
تعبد نیست و نوعی حقه بازی است
من از فردای خود ترسی ندارم
که بر سینه نشانی از تو دارم
ولیکن گر تو خواهی من بسوزم
میان شعله هم پا می گذارم
Thumbs Up/Down |
Received: 171/0 Given: 161/0 |
تقدیر چنین است دلم گیر تو باشد
هر لحظه نگاهم پی تصویر تو باشد!
تقدیر چنین است دلم بین رقیبان
دیوانه ترین پای به زنجیر تو باشد
انگار گناه است که در سن جوانی
از حادثه ی عشق ، دلم پیر تو باشد
آنجا که سخن به اتمام می رسد موسیقی آغاز می شود. بتهون
Thumbs Up/Down |
Received: 468/0 Given: 343/0 |
در اين سفر كه به مقصد نميرسد هرگزچه حكمتيست كه افراد كاروان گنگاندسفير صاعقه گنگ است و باد و باران گنگبهار و عاطفه، خورشيد و كهكشان گنگاند
- - - Updated - - -
در اين سفر كه به مقصد نميرسد هرگزچه حكمتيست كه افراد كاروان گنگاندسفير صاعقه گنگ است و باد و باران گنگبهار و عاطفه، خورشيد و كهكشان گنگاند
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
در میان گونه هایت مانده ام در انتخاب
من همیشه مبتلای عادت وسواسی ام!
- - - Updated - - -
در میان گونه هایت مانده ام در انتخاب
من همیشه مبتلای عادت وسواسی ام!
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 338/2 Given: 150/0 |
مرا در سر بود شوری که در هر سر نمی گنجد
مرا در دل بود نوری که در هر دل نمی گنجد
من از فردای خود ترسی ندارم
که بر سینه نشانی از تو دارم
ولیکن گر تو خواهی من بسوزم
میان شعله هم پا می گذارم
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
دیوانگی آمد به دل ، عقل از سرم فرّار شد
آیینه ات هستم که جان، حاضر به یک دیدار شد
چون چشم ِ دل را صاحبم، جان مِی بنوشد هر شبم
هر لحظه بيرون از تبم، بدمستی ام هشیار شد
- - - Updated - - -
دیوانگی آمد به دل ، عقل از سرم فرّار شد
آیینه ات هستم که جان، حاضر به یک دیدار شد
چون چشم ِ دل را صاحبم، جان مِی بنوشد هر شبم
هر لحظه بيرون از تبم، بدمستی ام هشیار شد
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 338/2 Given: 150/0 |
دی میشد و گفتم صنما عهد بجا آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
من از فردای خود ترسی ندارم
که بر سینه نشانی از تو دارم
ولیکن گر تو خواهی من بسوزم
میان شعله هم پا می گذارم
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
تمام پنجره ها رو به آسمان باز است
ببار حضرت باران که فصل اعجاز است
- - - Updated - - -
تمام پنجره ها رو به آسمان باز است
ببار حضرت باران که فصل اعجاز است
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
در حال حاضر 16 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 16 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)